من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم! همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم! رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم! همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم! سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست من از بی مهری این ابرهای تار میترسم! تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم! طبیبم داده

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آپدیت یوزرنیم پسورد نود 32 پایگاه قرآنی تفسیر رضوان از تو به تو خنک کننده ماینر، واتر کولینگ و خنک کننده هوایی زندگی نامه و اطلاعاتی درباره ی امام سجاد(ع) هنرستان فنی شهید چمران (ره) شهرستان میبد شیمی کنکور تبریز الکترو موتور ومات تک فاز ۳۰۰۰ دور اندیشه سیاسی